بهار 1386 - عکس خفن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید که مردى از خارجیان شب بیدار است در نماز و خواندن قرآن ، فرمود : ] به یقین خفتن به که با دو دلى نماز گزاردن . [نهج البلاغه]
دوشنبه 103 اردیبهشت 17: امروز

در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید


http://www.salijoon.ir/bazigar/shahabe%20hoseini/PersiaStar_MerilaX5.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/shahabe%20hoseini/Persiastar_Shahab_Hosieni1140.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/shahabe%20hoseini/Persiastar_Shahab_Hosieni2140.JPG



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید


http://www.salijoon.ir/bazigar/mehdi%20soloki/Persiastar_Mehdi_Soulok5140.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/mehdi%20soloki/Persiastar_Mehdi_Souloki10140.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/mehdi%20soloki/Persiastar_Mehdi_Souloki12140.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/mehdi%20soloki/Persiastar_Mehdi_Souloki2140.JPG



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید


http://www.salijoon.ir/bazigar/shila%20khodadad/PersiaStar_Shila25.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/shila%20khodadad/PersiaStar_Shila47.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/shila%20khodadad/PersiaStar_ShilaKhodad152.JPG



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()
 صورتی  هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید

http://www.salijoon.ir/bazigar/mahnaze%20afshar/206w.jpg


http://www.salijoon.ir/bazigar/mahnaze%20afshar/30nema4251755.JPG


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید


http://www.salijoon.ir/bazigar/setare%20eskandari/PersiaStar_setare_eskandari94160.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/setare%20eskandari/Persiastar_setare_eskandari92140.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/setare%20eskandari/Persiastar_setareh_Eskandari184160.JPG



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

رابرت دنیرو

 
«رابرت دنیرو»ی 62 ساله، پس از بازی در بیش از هفتاد فیلم و با پیشینه چهل سال در عرصه بازیگری، شمایل بی‌همتای یک بازیگر مولف و صاحب سبک است. «مارلون براندو»ی فقید که روزگاری نماد کاملی از غایت بازیگری بود و همه -حتی جیمز‌دین- او را الگوی خود قرار می‌دادند سالها بود که کم‌کار و چاق شده و بیشتر فیلمهایش را بدون وسواس انتخاب می‌کرد. این اواخر براندو به جای تلاش برای ارائه نمونه‌ای از بازیهای درخشانش فقط به خاطر شهرت و اعتبارش پول می‌گرفت و به همین سبب نقشش را به ساده‌ترین نحو ممکن بازی می‌کرد. از این‌رو دنیرو -که از همان سالهای نخست بازیگری جانشین شایسته «براندو» به شمار می‌آمد- جایگاه کنونی‌اش را نیز از براندو به ارث برده و به باور و انتخاب بسیاری از منتقدان و تماشاگران همواره در صدر فهرست بازیگران توانمند معاصر سینمای جهان قرار می‌گیرد. براستی چه چیزی «رابرت دنیرو» را چنین بی‌مانند ساخته است؟ تعداد اسکارهایش؟ نه. زیرا او تنها دوبار مجسمه طلایی اسکار را در دستانش گرفته و چندین بار هم نامزد دریافت این جایزه بوده است که برخی بازیگران از این لحاظ بالاتر از وی قرار دارند. هواخواهان بسیارش؟ باز هم پاسخ منفی است، چرا که دنیرو برخلاف موفقیت‌های بسیارش در زمینه بازیگری هیچگاه بازیگر موفق تجاری نبوده و تهیه‌کنندگان چندان برایش سر و دست نشکسته‌اند که دستمزد بالایی برای حضور در فیلمهایشان به او بدهند. تنها چند سال است که «دنیرو» مسیر بازیگری‌اش را تغییر داده و با روی آوردن به فیلمهای اکشن و کمدی گیشه را هم فتح می‌کند. او در سال 1999 برای بازی در فیلم «این را تحلیل کن» هشت میلیون دلار دستمزد گرفت.

کارهای عجیب و غریبش برای ایفای نقش همچون 30 کیلو اضافه وزن برای بازی در فیلم «گاو خشمگین»؟ باز هم باید گفت خیر. «دنیرو» چند سالی از این نظر رکورددار بود چون «وینسنت دانافریا» با اضافه کردن 35 کیلو برای بازی در فیلم «غلاف تمام‌فلزی» سبب شد کار «دنیرو» چندان هم غریب به نظر نیاید. در حقیقت «رابرت دنیرو» سه ویژگی دارد که او را میان بزرگان بازیگری کم‌نظیر می‌کند. نخست اینکه سبک بازی و فرورفتن او در نقش ها به گونه‌ای است که کمترین اثری از شخصیت خودش باقی نمی‌گذارد، بدین‌معنا که او چنان شخصیت‌های جدید و متفاوتی خلق می‌کند که در رفتار، حرکات، نگاه و سخن گفتن هیچ شباهتی با «رابرت دنیرو»ی واقعی ندارند.
از این‌رو شخصیت‌های مختلف وی در فیلمها تفاوت چشمگیری باهم داشته و اثری از تکرار در آنها دیده نمی‌شود. برخلاف وی «آل‌پاچینو»، «جک نیکلسون»، «جین هاکمن» و برخی دیگر علیرغم بازی‌های بیادماندنی‌شان، به گونه‌ای در نقش فرو می‌روند که شخصیت شناخته شده‌شان تا حدی قابل تشخیص است. اما «آل‌کاپون» در «تسخیرناپذیران» جز شباهت ظاهری هیچگونه نقطه اشتراکی با «سام» در فیلم «رانین» ندارد. تماشاگری که چندان پیگیر فیلمهای دنیرو نیست ممکن است به هیچ وجه متوجه نشود که نقش «لویی گارا» در «جکی براون» و «ویتوکورلئونه» در فیلم «پدرخوانده2» را یک نفر بازی کرده است. «تراویس بیکل» عصبی و نچسب «گاو خشمگین» کجا و «نیل مکسالی» خونسرد و قابل اعتماد «مخمصه» کجا؟ «دنیرو» در چنان عمقی از نقش فرو می‌رود که دیگر خود او را نمی‌بینیم و این یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر بازیگری است. ویژگی دیگر بازیگری وی، سبک مینی‌مالیستی اوست، در حالی که بسیاری از بازیگران با نمایش اغراق‌آمیز و همه‌جانبه ویژگی‌های یک شخصیت، به معرفی فرد می پردازند، دنیرو تا آنجا که می‌تواند شخصیت را کمتر «نمایش» می‌دهد زیرا بر این باور است که: «ما در زندگی واقعی تلاش نمی‌کنیم احساسات‌مان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم».

از اینروست که در عرصه بازیگری نیز در نمایش احساس و اندیشه شخصیت‌ها از طریق حرکت، نگاه و سخن خست به خرج می‌دهد. بهترین نمونه برای این سبک از بازی «دنیرو» را می‌توان در فیلم «مخمصه» دید. اگرچه این سبک بازیگری وی در فیلمهای «پدرخوانده2»، «رفقای خوب»، «رانین» و «امتیاز» آشکارتر است اما به سبب قابلیت مقایسه با سبک بازی متفاوت «آل‌پاچینو» در فیلم «مخمصه» بیشتر به چشم می‌آید. در فیلم «مخمصه» دو اسطوره بزرگ بازیگری در مقابل هم قرار می‌گیرند: «رابرت دنیرو» و «آل‌پاچینو». دو بازیگر هم‌نسل و تحسین‌شده که پس از منتفی شدن حضور «دنیرو» در «پدرخوانده3» سرانجام در فیلم «مخمصه» توانستند در کنار یکدیگر قرار گیرند. او در «مخمصه» در نقش یک خلافکار باهوش، بازی زیرپوستی درخشانی دارد و بدون هیچگونه نمایشی از بروز احساسات تنها زرنگی، هوش، تنهایی و مسئولیت پذیری «نیل» را نشان می‌دهد. در مقابل «پاچینو» همچون همیشه بازی خوبش را از طریق تحرک دائمی، واکنش‌های عصبی، حرکات غلو شده و حرکت کردن دائمی چشمانش نشان می‌دهد.
به این ترتیب در «مخمصه» فرصت مقایسه سبک مینی‌مالیستی «دنیرو» در برابر سبک متضاد «پاچینو» فراهم می‌شود و در نتیجه ارزش کار او بیش از پیش به چشم می‌آید. حتی «پاچینو» که یکی از نوابغ بی‌چون و چرای بازیگری است و اتفاقا یکی از بهترین بازی‌هایش را هم در همین فیلم -مخمصه- ارائه داده مقهور بازی دنیرو می‌شود.

«دنیرو»یی که در نهایت خست احساساتش را نمایش می‌دهد و فیلم را از آن خود می‌کند. صحنه رستوران و قتل پایان فیلم «مخمصه» را به یاد آورید، صحنه‌ای که فرصت مناسبی برای تماشای مواجهه آنان است و اینکه چطور بازی «دنیرو» بر «پاچینو» پیشی می‌گیرد. سومین دلیل موفقیت «دنیرو» پشتکار، تلاش و نبوغ اوست. وی برای ایفای بسیاری از نقش‌هایش چنان تلاش می‌کند که در توان کمتر بازیگری می‌توان آن راسراغ گرفت او برای بازی در «گاو خشمگین» جدای از افزایش وزن، چندین ماه هم تمرینات سخت ورزشی انجام داد تا بتواند بخوبی نقش یک بوکسور را ایفا کند.
وی برای بازی در فیلم «شکارچی گوزن» ساخته «مایکل جیمینو» مدتها با کارگران اوهایو زندگی کرد، با آنها در رستوران نشست و به خانه‌هایشان رفت تا ویژگی‌های رفتاری و گفتاری‌شان را بیاموزد.
حتی به خاطر نقش کوتاهی که در فیلم «دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند» با هزینه خود به ایتالیا رفت تا راجع به گروهی خاص تحقیق کند. پیش از آغاز فیلمبرداری «کازینو» کت و شلوار و جلیقه می‌پوشید، در استودیو با تفاخر راه می‌رفت و با خود می‌گفت: «من مالک اینجا هستم،» حکایت وسواس‌های بیش از حد او هنگام ساخت فیلم، نیز زبانزد کارگردانان است. «دنیرو» به سبب سابقه تئاتری‌اش بشدت به تمرین و روخوانی فیلمنامه معتقد است و هنگام فیلمبرداری هم به هر نتیجه‌ای رضایت نمی‌دهد. نماهای او (به درخواست خودش) به برداشت‌های بسیار می‌انجامد تا سرانجام احساس کند که بهترین بازی ممکن را ارائه داده است. این تلاش و سختگیری در کنار استعداد فراوان وی، «دنیرو» را در فهرست بزرگترین بازیگران تاریخ سینما جای داده است. بسیاری از نقش‌های او فراتر از خود فیلمها جاودان و در یادها ماندگار شده‌اند. بسیاری از جمله‌هایی که در فیلمها می‌گوید در ذهن تماشاگران یادآور لذت تماشای قدرت بازیگری او شده است. مثل تکرار چند باره: «با من صحبت می‌کنی؟ در فیلم «راننده تاکسی» و جمله «منو نگاه کن» در «مخمصه». دنیرو چند سالی است که در انتخاب نقش‌هایش تنوع بخشیده است. او در سال 1999 نقش «پل‌‌ویتی» را در کمدی «این را تحلیل کن» بازی کرد که به نوعی هجو شخصیت‌های مافیایی بود که پیش‌تر آنها را بازی کرده بود. سال بعد از آن هم نوبت به ایفای شخصیت کارتونی رهبر بی‌باک در فیلم «راکی و بولوینکل» رسید. به نظر می‌رسد که در سالهای اخیر نقش‌های کمدی به تدریج نسبت بیشتری از شخصیت‌هایی که او ایفا می‌کند را به خود اختصاص داده است، هر چند که بازی خوب او در نقش‌های کمدی سبب بروز جنبه دیگری از استعداد فراوان او می‌باشد، اما در مقابل حضور و بازی در آثاری چون «زمان نمایش» به اعتبار «دنیرو»ی بزرگ لطمه می‌زند. او باید قدر موقعیت کنونی‌اش را بداند و مثل «مارلون براندو» آن را از دست ندهد. «دنیرو» هنوز هم می‌تواند بهترین باشد و هر صحنه و فیلمی را «حتی مقابل آل‌پاچینو» از آن خود نماید. او هنوز هم می‌تواند -همانطور که در فیلم «مخمصه» رو به دوربین می‌گفت- به تماشاگر بگوید: «منو نگاه کن،» دنیرو شانس همکاری با فیلمسازان صاحب‌نام و بزرگی چون «برایان دی‌پالما»، «فرانسیس فورد کاپولا»، «سرجیو لئونه»، «برناردو برتولوچی»، «مارتین اسکورسیزی» و... را داشته است. بازی دنیرو دیده نمی‌شود که فهمیده می‌شود. از این‌رو روح سرکش و ناآرام وی -که در کالبدی به ظاهر آرام مخفی است- تماشاگر را مجذوب بازی درونی خویش می‌کند. شاید به همین دلیل او ترجیح می‌دهد کمتر وقتش را صرف سخن گفتن کرده و نگاه کردن و خاموشی را برمی‌گزیند. او با نگاه جستجوگرش که نگاه واقعی یک بازیگر است پیرامونش را می‌کاود.

آنچه بیشتر در آثار دنیرو به چشم می‌خورد بازی او در «سکوت» است درست برخلاف «آل‌پاچینو».
دنیرو گفتن دیالوگ را به خوبی ریتم و ضرباهنگ می‌شناسد به گونه‌ای که تماشاگر هیچگاه -حتی- از مونولوگ‌های وی خسته نمی‌شود، گویی این مونولوگ‌ها به صورتی شعرگونه بیان شده و با حرکاتی حساب شده همراهند.
بی‌شک رابرت دنیرو بازیگر خلاقی است که باشیوه خاص کشف و شهودش در بازیگری جاودان خواهد شد و نام خود را به عنوان اسطوره‌های بازیگری در تاریخ سینما به ثبت خواهد رساند.
دنیرو تاکنون همواره یک احساس وصف‌ناپذیر را در جریان تماشای فیلمهایش به تماشاگر تزریق می‌کند، تا بدان حد که مخاطب هنگام تماشای فیلم تمامی لحظه‌ها با وی احساس همذات‌پنداری می‌نماید. این در حالی است که خودش می‌گوید: «من دوست ندارم فیلمهای خودم را نگاه کنم و هنگام تماشای آنها به خواب می‌روم».
 

فیلمشناسی:

 سه اتاق در منهتن (ژان‌پیر ملویل - 1965)، تبریکات (برایان دی‌پالما- 1968)، آواز سام (جان.سی. برودریک-1969)، جشن عروسی (برایان دی‌پالما، جان‌شید- 1969)، سلام مادر (برایان دی‌پالما- 1970)، مادر تمام عیار (راجر کورمن- 1970)، جنیفر در ذهن من (نوئل بلک- 1971)، زاده برای پیروزی (ایوان بیسر- 1971)، دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند (جیمز گلدستون- 1971)، طبل را آهسته بزن (جان.دی. هانکوک- 1973)، خیابان‌های پایین‌شهر (مارتین اسکورسیزی- 1973)، پدرخوانده 2 (فرانسیس فورد کاپولا- 1974)، راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی 1976)، 1900 (برناردو برتولوچی- 1976)، آخرین تایکن (الیا کازان- 1976)، نیویورک، نیویورک (مارتین اسکورسیزی- 1977)، شکارچی گوزن (مایکل جیمینو- 1978)، گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی- 1980)، اعترافات واقعی (اولوگراسبارد- 1981)، سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی- 1983)، روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه- 1984)، سقوط در گرداب عشق (اولوگراسبارد- 1984)، برزیل (تری گیلیام- 1985)، ماموریت (رولند جافی- 1986)، قلب فرشته (آلن پارکر- 1987)، تسخیرناپذیران (برایان دی‌پالما- 1987)، گریز نیمه‌شب (مارتین برست- 1988)، چاقوی ضامن‌دار (دیوید.‌هیو.‌جونز- 1989)، ما فرشته نیستیم (نیل جردن- 1989)، استنلی وآیریس (مارتین ریت- 1990)، رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی- 1990)، بیداری‌ها (پنی مارشال- 1990)، در مظان جرم (ایروین وینکر- 1991)، بک درافت (ران هاوارد- 1991)، تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی- 1991)، معشوقه (بری پویمس- 1992)، شب و شهر (ایروین وینکو- 1992)، سگ هار و‌گلوری (جان.مک. ناگتون- 1993)، زندگی این پسران (مایکل کیتون جونز- 1993)، داستان برانکسی (رابرت دنیرو- 1993)، فرانکشتاین (کنت برانا- 1994)، کازینو (مارتین اسکورسیزی- 1995)، مخمصه (مایکل‌مان- 1996)، هواخواه (تونی اسکات- 1996)، خوابگردها (بری لوینسون- 1996)، اتاق ماروین (جری زیک- 1996)، قلمرو پلیس (جیمز مگنولد- 1997)، جکی براون (کوئنتین تارانتینو- 1997)، سگ را بجنبان (بری لوینسون- 1997)، آرزوهای بزرگ (آلفونسو کورئون- 1998)، رانین (جان فرانکن هایمر- 1998)، این را تحلیل کن (هارولد رامس- 1999)، کامل (جول شوماخر- 1999)، ماجراهای راکی و بولونیکل (دس مک‌آنو- 2000)، مردان افتخار (جورج تیلمن جرارد- 2000)، ملاقات والدین (جی روچ- 2000)، پانزده دقیقه (جان هرتزفیلد- 2001)، امتیاز (فرانک اوز- 2001)، زمان نمایش (تام‌دی - 2002)، شهر کنار دریا (مایکل کیتون‌جونز- 2002)، موهبت الهی (نیک هالم- 2004)، افسانه کوسه (بیپ برگران، ویکی جانسون- 2004)، ملاقات فاکرز(Fokers) (جی،روچ- 2004)، پل سن لوئیس ری (مگ گوسکان- 2004)، پنهان کن و بجوی (جان پولسون- 2005)، چوپان خوب (رابرت دنیرو- 2006، در مرحله پیش تولید)، یکشنبه شب دوست داشتنی (جاناتان گلازر- 2006، در مرحله پیش‌تولید).


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()

رابرت دنیرو

 
«رابرت دنیرو»ی 62 ساله، پس از بازی در بیش از هفتاد فیلم و با پیشینه چهل سال در عرصه بازیگری، شمایل بی‌همتای یک بازیگر مولف و صاحب سبک است. «مارلون براندو»ی فقید که روزگاری نماد کاملی از غایت بازیگری بود و همه -حتی جیمز‌دین- او را الگوی خود قرار می‌دادند سالها بود که کم‌کار و چاق شده و بیشتر فیلمهایش را بدون وسواس انتخاب می‌کرد. این اواخر براندو به جای تلاش برای ارائه نمونه‌ای از بازیهای درخشانش فقط به خاطر شهرت و اعتبارش پول می‌گرفت و به همین سبب نقشش را به ساده‌ترین نحو ممکن بازی می‌کرد. از این‌رو دنیرو -که از همان سالهای نخست بازیگری جانشین شایسته «براندو» به شمار می‌آمد- جایگاه کنونی‌اش را نیز از براندو به ارث برده و به باور و انتخاب بسیاری از منتقدان و تماشاگران همواره در صدر فهرست بازیگران توانمند معاصر سینمای جهان قرار می‌گیرد. براستی چه چیزی «رابرت دنیرو» را چنین بی‌مانند ساخته است؟ تعداد اسکارهایش؟ نه. زیرا او تنها دوبار مجسمه طلایی اسکار را در دستانش گرفته و چندین بار هم نامزد دریافت این جایزه بوده است که برخی بازیگران از این لحاظ بالاتر از وی قرار دارند. هواخواهان بسیارش؟ باز هم پاسخ منفی است، چرا که دنیرو برخلاف موفقیت‌های بسیارش در زمینه بازیگری هیچگاه بازیگر موفق تجاری نبوده و تهیه‌کنندگان چندان برایش سر و دست نشکسته‌اند که دستمزد بالایی برای حضور در فیلمهایشان به او بدهند. تنها چند سال است که «دنیرو» مسیر بازیگری‌اش را تغییر داده و با روی آوردن به فیلمهای اکشن و کمدی گیشه را هم فتح می‌کند. او در سال 1999 برای بازی در فیلم «این را تحلیل کن» هشت میلیون دلار دستمزد گرفت.

کارهای عجیب و غریبش برای ایفای نقش همچون 30 کیلو اضافه وزن برای بازی در فیلم «گاو خشمگین»؟ باز هم باید گفت خیر. «دنیرو» چند سالی از این نظر رکورددار بود چون «وینسنت دانافریا» با اضافه کردن 35 کیلو برای بازی در فیلم «غلاف تمام‌فلزی» سبب شد کار «دنیرو» چندان هم غریب به نظر نیاید. در حقیقت «رابرت دنیرو» سه ویژگی دارد که او را میان بزرگان بازیگری کم‌نظیر می‌کند. نخست اینکه سبک بازی و فرورفتن او در نقش ها به گونه‌ای است که کمترین اثری از شخصیت خودش باقی نمی‌گذارد، بدین‌معنا که او چنان شخصیت‌های جدید و متفاوتی خلق می‌کند که در رفتار، حرکات، نگاه و سخن گفتن هیچ شباهتی با «رابرت دنیرو»ی واقعی ندارند.
از این‌رو شخصیت‌های مختلف وی در فیلمها تفاوت چشمگیری باهم داشته و اثری از تکرار در آنها دیده نمی‌شود. برخلاف وی «آل‌پاچینو»، «جک نیکلسون»، «جین هاکمن» و برخی دیگر علیرغم بازی‌های بیادماندنی‌شان، به گونه‌ای در نقش فرو می‌روند که شخصیت شناخته شده‌شان تا حدی قابل تشخیص است. اما «آل‌کاپون» در «تسخیرناپذیران» جز شباهت ظاهری هیچگونه نقطه اشتراکی با «سام» در فیلم «رانین» ندارد. تماشاگری که چندان پیگیر فیلمهای دنیرو نیست ممکن است به هیچ وجه متوجه نشود که نقش «لویی گارا» در «جکی براون» و «ویتوکورلئونه» در فیلم «پدرخوانده2» را یک نفر بازی کرده است. «تراویس بیکل» عصبی و نچسب «گاو خشمگین» کجا و «نیل مکسالی» خونسرد و قابل اعتماد «مخمصه» کجا؟ «دنیرو» در چنان عمقی از نقش فرو می‌رود که دیگر خود او را نمی‌بینیم و این یکی از ویژگی‌های بی‌نظیر بازیگری است. ویژگی دیگر بازیگری وی، سبک مینی‌مالیستی اوست، در حالی که بسیاری از بازیگران با نمایش اغراق‌آمیز و همه‌جانبه ویژگی‌های یک شخصیت، به معرفی فرد می پردازند، دنیرو تا آنجا که می‌تواند شخصیت را کمتر «نمایش» می‌دهد زیرا بر این باور است که: «ما در زندگی واقعی تلاش نمی‌کنیم احساسات‌مان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم».

از اینروست که در عرصه بازیگری نیز در نمایش احساس و اندیشه شخصیت‌ها از طریق حرکت، نگاه و سخن خست به خرج می‌دهد. بهترین نمونه برای این سبک از بازی «دنیرو» را می‌توان در فیلم «مخمصه» دید. اگرچه این سبک بازیگری وی در فیلمهای «پدرخوانده2»، «رفقای خوب»، «رانین» و «امتیاز» آشکارتر است اما به سبب قابلیت مقایسه با سبک بازی متفاوت «آل‌پاچینو» در فیلم «مخمصه» بیشتر به چشم می‌آید. در فیلم «مخمصه» دو اسطوره بزرگ بازیگری در مقابل هم قرار می‌گیرند: «رابرت دنیرو» و «آل‌پاچینو». دو بازیگر هم‌نسل و تحسین‌شده که پس از منتفی شدن حضور «دنیرو» در «پدرخوانده3» سرانجام در فیلم «مخمصه» توانستند در کنار یکدیگر قرار گیرند. او در «مخمصه» در نقش یک خلافکار باهوش، بازی زیرپوستی درخشانی دارد و بدون هیچگونه نمایشی از بروز احساسات تنها زرنگی، هوش، تنهایی و مسئولیت پذیری «نیل» را نشان می‌دهد. در مقابل «پاچینو» همچون همیشه بازی خوبش را از طریق تحرک دائمی، واکنش‌های عصبی، حرکات غلو شده و حرکت کردن دائمی چشمانش نشان می‌دهد.
به این ترتیب در «مخمصه» فرصت مقایسه سبک مینی‌مالیستی «دنیرو» در برابر سبک متضاد «پاچینو» فراهم می‌شود و در نتیجه ارزش کار او بیش از پیش به چشم می‌آید. حتی «پاچینو» که یکی از نوابغ بی‌چون و چرای بازیگری است و اتفاقا یکی از بهترین بازی‌هایش را هم در همین فیلم -مخمصه- ارائه داده مقهور بازی دنیرو می‌شود.

«دنیرو»یی که در نهایت خست احساساتش را نمایش می‌دهد و فیلم را از آن خود می‌کند. صحنه رستوران و قتل پایان فیلم «مخمصه» را به یاد آورید، صحنه‌ای که فرصت مناسبی برای تماشای مواجهه آنان است و اینکه چطور بازی «دنیرو» بر «پاچینو» پیشی می‌گیرد. سومین دلیل موفقیت «دنیرو» پشتکار، تلاش و نبوغ اوست. وی برای ایفای بسیاری از نقش‌هایش چنان تلاش می‌کند که در توان کمتر بازیگری می‌توان آن راسراغ گرفت او برای بازی در «گاو خشمگین» جدای از افزایش وزن، چندین ماه هم تمرینات سخت ورزشی انجام داد تا بتواند بخوبی نقش یک بوکسور را ایفا کند.
وی برای بازی در فیلم «شکارچی گوزن» ساخته «مایکل جیمینو» مدتها با کارگران اوهایو زندگی کرد، با آنها در رستوران نشست و به خانه‌هایشان رفت تا ویژگی‌های رفتاری و گفتاری‌شان را بیاموزد.
حتی به خاطر نقش کوتاهی که در فیلم «دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند» با هزینه خود به ایتالیا رفت تا راجع به گروهی خاص تحقیق کند. پیش از آغاز فیلمبرداری «کازینو» کت و شلوار و جلیقه می‌پوشید، در استودیو با تفاخر راه می‌رفت و با خود می‌گفت: «من مالک اینجا هستم،» حکایت وسواس‌های بیش از حد او هنگام ساخت فیلم، نیز زبانزد کارگردانان است. «دنیرو» به سبب سابقه تئاتری‌اش بشدت به تمرین و روخوانی فیلمنامه معتقد است و هنگام فیلمبرداری هم به هر نتیجه‌ای رضایت نمی‌دهد. نماهای او (به درخواست خودش) به برداشت‌های بسیار می‌انجامد تا سرانجام احساس کند که بهترین بازی ممکن را ارائه داده است. این تلاش و سختگیری در کنار استعداد فراوان وی، «دنیرو» را در فهرست بزرگترین بازیگران تاریخ سینما جای داده است. بسیاری از نقش‌های او فراتر از خود فیلمها جاودان و در یادها ماندگار شده‌اند. بسیاری از جمله‌هایی که در فیلمها می‌گوید در ذهن تماشاگران یادآور لذت تماشای قدرت بازیگری او شده است. مثل تکرار چند باره: «با من صحبت می‌کنی؟ در فیلم «راننده تاکسی» و جمله «منو نگاه کن» در «مخمصه». دنیرو چند سالی است که در انتخاب نقش‌هایش تنوع بخشیده است. او در سال 1999 نقش «پل‌‌ویتی» را در کمدی «این را تحلیل کن» بازی کرد که به نوعی هجو شخصیت‌های مافیایی بود که پیش‌تر آنها را بازی کرده بود. سال بعد از آن هم نوبت به ایفای شخصیت کارتونی رهبر بی‌باک در فیلم «راکی و بولوینکل» رسید. به نظر می‌رسد که در سالهای اخیر نقش‌های کمدی به تدریج نسبت بیشتری از شخصیت‌هایی که او ایفا می‌کند را به خود اختصاص داده است، هر چند که بازی خوب او در نقش‌های کمدی سبب بروز جنبه دیگری از استعداد فراوان او می‌باشد، اما در مقابل حضور و بازی در آثاری چون «زمان نمایش» به اعتبار «دنیرو»ی بزرگ لطمه می‌زند. او باید قدر موقعیت کنونی‌اش را بداند و مثل «مارلون براندو» آن را از دست ندهد. «دنیرو» هنوز هم می‌تواند بهترین باشد و هر صحنه و فیلمی را «حتی مقابل آل‌پاچینو» از آن خود نماید. او هنوز هم می‌تواند -همانطور که در فیلم «مخمصه» رو به دوربین می‌گفت- به تماشاگر بگوید: «منو نگاه کن،» دنیرو شانس همکاری با فیلمسازان صاحب‌نام و بزرگی چون «برایان دی‌پالما»، «فرانسیس فورد کاپولا»، «سرجیو لئونه»، «برناردو برتولوچی»، «مارتین اسکورسیزی» و... را داشته است. بازی دنیرو دیده نمی‌شود که فهمیده می‌شود. از این‌رو روح سرکش و ناآرام وی -که در کالبدی به ظاهر آرام مخفی است- تماشاگر را مجذوب بازی درونی خویش می‌کند. شاید به همین دلیل او ترجیح می‌دهد کمتر وقتش را صرف سخن گفتن کرده و نگاه کردن و خاموشی را برمی‌گزیند. او با نگاه جستجوگرش که نگاه واقعی یک بازیگر است پیرامونش را می‌کاود.

آنچه بیشتر در آثار دنیرو به چشم می‌خورد بازی او در «سکوت» است درست برخلاف «آل‌پاچینو».
دنیرو گفتن دیالوگ را به خوبی ریتم و ضرباهنگ می‌شناسد به گونه‌ای که تماشاگر هیچگاه -حتی- از مونولوگ‌های وی خسته نمی‌شود، گویی این مونولوگ‌ها به صورتی شعرگونه بیان شده و با حرکاتی حساب شده همراهند.
بی‌شک رابرت دنیرو بازیگر خلاقی است که باشیوه خاص کشف و شهودش در بازیگری جاودان خواهد شد و نام خود را به عنوان اسطوره‌های بازیگری در تاریخ سینما به ثبت خواهد رساند.
دنیرو تاکنون همواره یک احساس وصف‌ناپذیر را در جریان تماشای فیلمهایش به تماشاگر تزریق می‌کند، تا بدان حد که مخاطب هنگام تماشای فیلم تمامی لحظه‌ها با وی احساس همذات‌پنداری می‌نماید. این در حالی است که خودش می‌گوید: «من دوست ندارم فیلمهای خودم را نگاه کنم و هنگام تماشای آنها به خواب می‌روم».
 

فیلمشناسی:

 سه اتاق در منهتن (ژان‌پیر ملویل - 1965)، تبریکات (برایان دی‌پالما- 1968)، آواز سام (جان.سی. برودریک-1969)، جشن عروسی (برایان دی‌پالما، جان‌شید- 1969)، سلام مادر (برایان دی‌پالما- 1970)، مادر تمام عیار (راجر کورمن- 1970)، جنیفر در ذهن من (نوئل بلک- 1971)، زاده برای پیروزی (ایوان بیسر- 1971)، دار و دسته‌ای که نمی‌توانست شلیک کند (جیمز گلدستون- 1971)، طبل را آهسته بزن (جان.دی. هانکوک- 1973)، خیابان‌های پایین‌شهر (مارتین اسکورسیزی- 1973)، پدرخوانده 2 (فرانسیس فورد کاپولا- 1974)، راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی 1976)، 1900 (برناردو برتولوچی- 1976)، آخرین تایکن (الیا کازان- 1976)، نیویورک، نیویورک (مارتین اسکورسیزی- 1977)، شکارچی گوزن (مایکل جیمینو- 1978)، گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی- 1980)، اعترافات واقعی (اولوگراسبارد- 1981)، سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی- 1983)، روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه- 1984)، سقوط در گرداب عشق (اولوگراسبارد- 1984)، برزیل (تری گیلیام- 1985)، ماموریت (رولند جافی- 1986)، قلب فرشته (آلن پارکر- 1987)، تسخیرناپذیران (برایان دی‌پالما- 1987)، گریز نیمه‌شب (مارتین برست- 1988)، چاقوی ضامن‌دار (دیوید.‌هیو.‌جونز- 1989)، ما فرشته نیستیم (نیل جردن- 1989)، استنلی وآیریس (مارتین ریت- 1990)، رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی- 1990)، بیداری‌ها (پنی مارشال- 1990)، در مظان جرم (ایروین وینکر- 1991)، بک درافت (ران هاوارد- 1991)، تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی- 1991)، معشوقه (بری پویمس- 1992)، شب و شهر (ایروین وینکو- 1992)، سگ هار و‌گلوری (جان.مک. ناگتون- 1993)، زندگی این پسران (مایکل کیتون جونز- 1993)، داستان برانکسی (رابرت دنیرو- 1993)، فرانکشتاین (کنت برانا- 1994)، کازینو (مارتین اسکورسیزی- 1995)، مخمصه (مایکل‌مان- 1996)، هواخواه (تونی اسکات- 1996)، خوابگردها (بری لوینسون- 1996)، اتاق ماروین (جری زیک- 1996)، قلمرو پلیس (جیمز مگنولد- 1997)، جکی براون (کوئنتین تارانتینو- 1997)، سگ را بجنبان (بری لوینسون- 1997)، آرزوهای بزرگ (آلفونسو کورئون- 1998)، رانین (جان فرانکن هایمر- 1998)، این را تحلیل کن (هارولد رامس- 1999)، کامل (جول شوماخر- 1999)، ماجراهای راکی و بولونیکل (دس مک‌آنو- 2000)، مردان افتخار (جورج تیلمن جرارد- 2000)، ملاقات والدین (جی روچ- 2000)، پانزده دقیقه (جان هرتزفیلد- 2001)، امتیاز (فرانک اوز- 2001)، زمان نمایش (تام‌دی - 2002)، شهر کنار دریا (مایکل کیتون‌جونز- 2002)، موهبت الهی (نیک هالم- 2004)، افسانه کوسه (بیپ برگران، ویکی جانسون- 2004)، ملاقات فاکرز(Fokers) (جی،روچ- 2004)، پل سن لوئیس ری (مگ گوسکان- 2004)، پنهان کن و بجوی (جان پولسون- 2005)، چوپان خوب (رابرت دنیرو- 2006، در مرحله پیش تولید)، یکشنبه شب دوست داشتنی (جاناتان گلازر- 2006، در مرحله پیش‌تولید).


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()
همه چیز درباره یانگوم (بازیگر سریال جواهری در قصر )

لی یانگ ا متولد 31 ژانویه 1971 در سئول هنرمند معروف کره جنوبی است که طرفداران زیادی در کشورهای مختلف دارد مخصوصا در شرق و کشورهای جنوبی آسیا .
زمانی که به عنوان مدل در تلویزیون ظاهر شد لقب بانوی اکسیژن را کسب کرد . در سال های اخیر او به عنوان دختر
دوست داشتنی و به خاطر چهره فرشته گونه اش قلب خیلی از طرفدارن را تسخیر کرده است . محبوبیت او در کشورهای آسیای شرقی به خاطر ایفای نقش در درام محبوب کره ای در نقش یانگوم بسیار افزایش یافت.
این درام آن قدر موفق بود که بسیاری از کشورها پس از پایان مجموعه آن را دوباره به صورت خلاصه پخش کردند .
در هنگ کنگ زمان پخش قسمت آخر سریال نصف جمعیت هنگ کنگ در منزل بودند فقط برای تماشای این سریال !
در چین میلیون ها بیننده سریال را میدیدند حتی اگر زمان پخش آن نصف شب بود . بعد از آن " لی یانگ ا " دعوت به بازدید از هنگ کنگ ، سنگاپور ، تایوان ،چین و ژاپن شد .
در 12 سال اخیر برای اولین بار ازدحام جمعیت شگفت انگیز بود . در چین مدرسه ای بعد از اهدای مدرک خلبانی به لی
نام خود را به مدرسه ابتدایی لی یانگ ا تغییر داد .
دومین خط هوایی کره جنوبی یعنی ایژیانا برای ترویج و تبلیخ این سریال چهار نقاشی از پرتره لی در سریال تهیه و در بدنه هواپیمایش به نمایش گذاشت .

او در زندگی نامه اش به نام " عهد لی یانگ" در سال 2006 راجع به این که چگونه بازیگر شده است صحبت کرد .
او به یاد آورد که چگونه همکاری اش با اندی لو در سال 1991 برای تبلیغ شکلات باعث ورود او به کار صحنه شد .
در سال 1995 لی تصمیم گرفت برای یادگیری اصول بازیگری به مدرسه حرفه ای برود . از آن پس او برنامه ایفای نقش در کاراکترهای مختلف را تغییر نداد . مانند کاراکترش در سریال جواهری در قصر ( یانگوم ) و بعد از آن نقش بسیار متفاوت در فیلم "همراهی با بانوی انتقام" .

او گفت چیزی که نمی خواهد هیچ وقت آن را از دست بدهد بازی از ته قلبش است . لی جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فیلم اژدهای آبی در سال 2005 و Beaksang Art Awards در سال 2006 برای فیلم "همراهی با بانوی انتقام"
به دست آورد .
در سال 2006 قراردادی دو ساله با کمپانی LG که کمپانی کره ای محصولات الکترونیکی است بست که مدل تبلیغاتی برای تمام محصولات الکترونیکی LG باشد . ضمن بستن این قراردادها او تورهایی ترویجی را به کشورهای آسیایی برگزار خواهد کرد .


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:50 عصر | نظرات دیگران()
در صورتی مه هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه show picture را بزنید

http://www.salijoon.ir/bazigar/anahita%20hemati/PersiaStar_AnahitaEkhtetamieh-8.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/anahita%20hemati/PersiaStar_Anahita_Hemmati2.JPG


http://www.salijoon.ir/bazigar/anahita%20hemati/an-10.jpg


http://www.salijoon.ir/bazigar/anahita%20hemati/an-1v4.jpg


http://www.salijoon.ir/bazigar/anahita%20hemati/an-6.jpg


http://www.salijoon.ir/bazigar/anahita%20hemati/anahita-hemmati.jpg



 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()

سرن بزرگترین مرکز تحقیقات فیزیک هسته ای جهان



منبع: پایگاه اینترنتی اردیبهشتگان


مطمئناً همه شما با عبارت www یا همان دبلیو دبلیو دبلیو  معروف! آشنا هستید.wwwمهمترین مشخصهhttp یا همان پروتکل جابجائی ابرلینکها(hyper text transfer protocol) در شبکه جهانی ارتباطات و فناوری جابجائی اطلاعات هست.فکر کنم برای شما جالب باشد که بدانید برای اولین بار این مشخصه مهم در یک مرکز تحقیقات فیزیک بکار برده شد. سرن (CERN)همان مرکزی هست که برای اولین بار برای ارتباط بین پژوهشگران و دانشمندان خود در سال1990میلادی،www را ابداع کرد.همچنین بد نیست بدانید که آخرین نمونه پیشرفت همین مرکز تحقیقاتی فیزیک هم در زمینه اینترنت و فناوری اطلاعات بوده که میتوان به شکسته شدن رکورد انتقال اطلاعات توسط اینترنت اشاره کرد که آنهم در سرن به انجام رسید!!cern



و اما سرن چیست؟ کجاست؟
سرن(CERN) بزرگترین مجموعه آزمایشگاهی دنیا در زمینه فیزیک ذرات بنیادی و فیزیک هسته ای است.این مجموعه عظیم و منحصر بفرد در حاشیه شهر ژنو سوئیس در شهر میرین و در مرز مشترک فرانسه و سوئیس واقع شده است.سرن در 29 سپتامبر سال 1954 میلادی توسط سازمان اروپائی تحقیقات هسته ای شکل گرفته و در طی این مدت نزدیک53 سال توانسته نقش بسیار موثری در رشد و توسعه علم فیزیک داشته باشد.تحقیقات و آزمایشها و پژوهشهای انجام شده در این مرکز و کسب جوایز متعدد توسط دانشمندان و پژوهشگران فعال این مرکز معتبر علمی دنیا(از جمله6 جایزه نوبل) خود نشان از اهمیت سرن در عرصه تبادلات علمی دنیا دارد.






دولت سوئیس بعنوان پایه گذار اصلی سرن (به همراه 11 کشور اروپائی دیگر)در پنجاهمین سال تاسیس سرن و بعنوان هدیه، مرکزى به نام «جهان علم و نوآورى» را که یک مرکز شبکه اى جدید و نیز مکانى براى بازدید علاقه مندان است، به این سازمان اهدا کرد.
در این مرکز تحقیقات فیزیک هسته ای و ذرات بنیادی که مهمترین هدف آن "کشف رازهاى مبداء جهان"تعریف شده است هم اینک بیش از 3000 فیزیکدان و مهندس بعنوان کارکنان مقیم در زمینه های مختلف نظری و آزمایشگاهی مشغول بکار هستند.در سرن همچنین بیش از 6500 دانشمند از 500دانشگاه از 80کشور دنیا بصورت بازدیدهای کوتاه مدت به سرن می آیند که خود نشان از همکاری بزرگ و بی نظیر علمی دانشمندان و پژوهشگران عرصه علمی جهان دارد. به گفته «چارلز کلایبر» وزیر علوم و پژوهش هاى سوئیس، در50 سال گذشته سازمان اروپایى تحقیقات هسته اى کانون همایش و ملاقات دانشمندان مختلف جهان با ریشه هایى از تمامى ملت ها، فرهنگ ها، مذاهب و اقوام بوده است. کلایبر در مراسم جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس «سرن» گفت: "در این مرکز مناقشات و دشمنى هاى سیاسى به هیچ وجه راه ندارد و حکمفرمایى همین روحیه باعث شده است این سازمان بتواند در چگونگى شکل گیرى تفکر انسان نسبت به طبیعت و آغاز جهان کمک هاى قابل ملاحظه اى داشته باشد".
به جز سوئیس 11کشور اروپائی دیگر که در تاسیس پروژه سرن همکاری داشتند عبارت بودند از:
بلژیک،دانمارک،آلمان،فرانسه،یونان،بریتانیای کبیر،ایتالیا،یوگسلاوی،هلند،نروژ و سوئد.
و البته بعدها نیزکشورهای اطریش (۱۹۵۹)، اسپانیا (۱۹۶۱-۱۹۶۸ و بعد ۱۹۸۳)، پرتغال (۱۹۸۶)، فنلاند (۱۹۹۱)، لهستان (۱۹۹۱)، مجارستان (۱۹۹۲)، جمهوری چک (۱۹۹۳)، اسلوواکی (۱۹۹۳) و سرانجام بلغارستان (۱۹۹۹) به عضویت آن درآمدند.
این کشورها اعضای اصلی اداره کننده سرن هستند و از لحاظ اداری-مالی تامین کننده عمده هزینه های مالی سرن هستند.این کشورها سالیانه حداقل مبلغی بالغ بر 5میلیون یورو پرداخت میکنند که صد البته بسیاری از این کشورها علاوه بر مبلغ حداقل فوق جهت هزینه های بسیاری از پروژه های سرن بصورت مستقیم و غیر مستقیم مبالغ دیگری در نظر میگیرند مثل آلمان و ایتالیا تاکنون فقط برای یکی از پروژه های سرن به اسم (LHC) تاکنون بیش از300میلیون یورو هزینه کرده اند.
محض اطلاع:
بزرگترین برنامه کنونی سرن،علاوه بر تحقیقات گوناگون در زمینه فیزیک هسته ای و ذرات بنیادی،اجرای پروزه بزرگ LHC (Large Hadron Collider) یا همان" ابرتصادم گر هادرونى"است که بعنوان بزرگترین پروژه تحقیقاتی جهان شناخته میشود. ابرتصادم گر هادرون یک شتاب دهنده  ذرات با انرژى و پیچیدگى بى نظیر و بى سابقه است که نتیجه آن همکارى و مشارکت جهانى براى آشکارسازى بخش جدید پنهانى از حقیقت است.



دسته دوم از کشورهای مشارکت کننده در سرن،شش کشور آمریکا،روسیه،ژاپن،ترکیه،هند و اسرائیل هستند که بعنوان ناظر در سازمان تحقیقات هسته ای سرن حضور دارند.این کشورها هم سهم و مشارکت فعالی در انجام پروژه های تحقیقاتی سرن و همچنین در تامین هزینه های مالی و تجهیزات سرن دارند.برای مثال تاکنون ایالات متحده رقمی بالغ بر یک میلیارد دلار برای پروژه LHC هزینه کرده است.
و اما دسته سوم از کشورهای مشارکت کننده در سرن،کشورهای غیر عضو سازمان اروپائی تحقیقات هسته ای هستند که در برنامه های مختلف تحقیقاتی سرن مشارکت دارند.این دسته که شامل 26کشور است عبارتند از:
الجزایر،آرژانتین،ارمنستان،آذربایجان،بلاروس،برزیل،چین،کانادا،کرواسی،قبرس،استونی، گرجستان، ایسلند،
ایرلند،مکزیک،مراکش ،پاکستان، پرو، رومانی، صربستان ،اسلونی،آفریقای جنوبی،کره جنوبی،تایوان،اوکراین و ایران.
این کشورها بسته به توانائی های علمی و تحقیقاتی خود می توانند در پروژه های آزمایشگاهی و نظری سرن شرکت می کنند.در حقیقت،عمده ترین بهره این کشورها از همکاری با سرن،تماس نزدیک و خارج از محدودیت های متداول (سیاسی) با تکنولوژی نوین و کسب مستقیم و بی واسطه دانش علمی و فنی است.
 
بعد از عضویت رسمی ایران در سرن در سال2001 میلادی و همکاری با سرن در زمینه پروژه بزرگ LHC و ساخت و تامین قطعاتی از این پروژه هم اینک هفت پژوهشگر و سه دانشجو دوره دکترا در زمینه فیزیک ذرات بنیادی در سرن مشغول پژوهش و تحقیقات هستند و همچنین قرار است دو دانشجوی دیگردوره دکترا به این جمع اضافه شود.لازم به ذکر است که مشارکت انفرادی فیزیکدانان ایرانی در سرن به قبل از سال2000 بر می گردد.
                                                                                       



lhc



پیش از این درباره شتابدهنده خوشه های پروتونی LHC با محیطی بالغ بر 27 کیلومتر به مختصر گفته شد که بزرگترین پروژه تحقیقاتی جهان به شمار میرود.هدف از پروژه LHC ساخت دو پر انرژی پروتونی با انرژی بیش از Tev 7 است که با برخورد دادن این دو پرتو و آشکارسازی ذرات حاصل از این برهمکنش آنها ساختار درونی مواد و ذرات بنیادی سازنده آنها شناخته شود.پروژه LHC با بودجه ای بالغ بر شش میلیارد دلار از سال1995 شروع شده و راه اندازی آن و شروع آزمایشهای مربوطه برای انتهای سال 2007 پیش بینی شده است. بد نیست بدانید که هزینه ساختمانی که این شتابدهنده در آن نصب می شود بالغ بر 500 میلیون فرانک سوئیس است و پیش بینی می شود که هزینه نهائی آن بعد از انجام تمام مقدمات و آزمایشات در نهایت بالغ بر 10میلیارد یورو شود.جزئیات بیشتر از ساختار و نحوه کار LHC موضوعی نیست که ما بدنبال آن باشیم بلکه میخواهیم نقش و فعالیت ایران را در ساخت این پروژه عظیم تحقیقاتی جهان مورد بررسی قرار دهیم.
(دوستان علاقمند به LHC در صورت تمایل میتوانند با ارسال ایمیل اطلاعات تکمیلی را دریافت کنند)



قبل از هر چیزی لازم است بدانید که برای پروژه LHC،چهار آزمایش بزرگ با آشکارسازهای بسیار زیاد طراحی شده است که در چهار محل تلاقی دو پرتو پروتونی قرارگرفته اند.این آزمایشها عبارتند از:
LHCB-ALICE-CMS-ATLAS
هر کدام از این آزمایش های چهارگانه شامل مجموعه عظیمی از آشکارسازهاست که کار ساخت آنها توسط مراکز تحقیقاتی مختلف و دانشگاهها و شرکت های بزرگ صنعتی در سراسر جهان در حال اجراست.
آزمایش CMS (Compact Muon Solenoid) یکی از چهار آزمایش بزرگ پروژه LHC است.همکاری ایران در این آزمایش در اولین قدم با ساخت قسمتی مکانیکی از آزمایش CMS با عنوان"میز نگهدارنده این آشکار ساز HF و محفظه استوانه ای پوشاننده آن"و با نظارت مهندسان سرن و با انتقال دانش فنی مربوطه به شرکت هپکو اراک بعنوان مجری این آزمایش به انجام رسید. این میز باید بتواند قطعاتی به وزن حدود 200 تا 300 تن را تحمل کند که اجزای آن با فاصله میلیمتری از یکدیگر باز و بسته می شوند. این میز در حقیقت یک دستگاه مکانیکی با تولرانس بسیار بالا به شمار می رود که هزینه ساخت آن نیز برعهده ایران است.(مبلغی بالغ بر 600 میلیون تومان) دکتر محمد محمدی، متخصص فیزیک ذرات بنیادی و سرپرست گروه سازنده شتاب دهنده سرن در ژنو، که از طرف دانشگاه فلوریدا این مأموریت را عهده دار شده است در این زمینه می گوید:«برای ایران، موضوع اصلی فعالیت های پژوهشی از این قبیل، دستیابی به منافع اقتصادی آنی نیست، بلکه منفعت اصلی، دستاوردهای علمی است که از طریق مشارکت در یک پروژه علمی بین المللی، آن هم در بالاترین سطح پژوهش در حوزه فیزیک ذرات بنیادی نصیب کشورمان می شود.»
همچنین برای آزمایش CMS چهار لایه مختلف از آشکارسازهای RPC در دو قسمت انتهائی استوانه آن در نظر گرفته شده است که باید سه لایه آن برای سال2007 میلادی و لایه چهارم برای آزمایش سال2010 آماده باشند.در ساخت PRC هایCMS چهار کشور ایتالیا،کره جنوبی،چین و پاکستان همکاری میکنند.در مورد ساخت لایه چهارم PRC هایCMS هم اکنون کشورهای هند،ایران،کره و پاکستان مشغول بررسی برای قبول مسئولیت هستند و در نهایت با همکاری کشور ایتالیا انجام خواهد شد.
در صورت موفقیت ایران در کسب مسئولیت ساخت RPCهای لایه چهارمCMS در داخل کشور،این پروژه اولین مشارکت آزمایشگاهی ایران در یک آزمایشگاه بزرگ بین المللی خواهد بود.
در انتها لازم به یادآوری است که بدنبال مشارکت موفقیت آمیز ابتدائی ایران در CMS پروژه تور(grid) را نیز به موارد همکاری ایران و سرن نیز میتوان اضافه کرد.در باب معرفی مختصری از پروژه تور(grid) باید گفت که همانطور که وب برای به اشتراک گذاردن اطلاعات در اینترنت است،تور یک سرویس نرم افزاری برای به اشتراک گذاردن توان محاسباتی و فضای ذخیره داده ها بین کامپیوترهای متصل به اینترنت است و هدف نهائی از آن ایجاد یک شبکه وسیع جهانی محاسباتی و اطلاعاتی است.
توجه:
(دوستان علاقمند به کسب اطلاعات بیشتر در زمینه تور(grid) میتوانند با ارسال ایمیل اطلاعات تکمیلی را دریافت نمایند)




در این نوشتار سعی شد تا حد امکان از روی آوردن به مباحث تخصصی فیزیک ذرات بنیادی و همچنین فیزیک هسته ای و مبحث شتابدهنده ها و معرفی آنها پرهیز شود و هدف اصلی نویسنده معرفی خوانندگان و کاربران عزیز با سرن بعنوان بزرگترین مجموعه تحقیقاتی و آزمایشگاهی جهان در زمینه فیزیک ذرات بنیادی و همچنین پروژه های آن و نقش و همکاری ایران در انجام این مهم بود.امیدوارم که این مقاله مورد مفید واقع شده باشد.
در تهیه این نوشتار از منابع مطالعاتی و پایگاههای اطلاع رسانی ویکی پدیا،روزنامه شرق،سایت رسمی مرکز تحقیقاتی سرن،پایگاه اینترنتی و خبرنامه داخلی مرکز تحقیقات فیزیک نظری ایران(IPM) استفاده شده است.




پی نوشت:
طبق شنیده ها و شواهد موجود؛با توجه به رخدادها و فرایندهای سیاسی که در طول این چند ماه اخیر و بعد از تصویب قطعنامه ضد ایرانی چند ماه پیش شورای امنیت مبنی بر ]فعلاً!![تحریم علمی و تکنولوژیکی ایران در زمینه مباحث هسته ای و موشکی؛فرایند همکاری ایران و سرن در هاله ای از ابهام قرار گرفته است.متاسفانه به دلیل شرایط خاص سیاسی و اجماع جامعه جهانی بر علیه سیاستها و دیپلماسی اخیر ایران ،جامعه علمی کشور بخصوص دانشمندان و پژوهشگران فیزیک(هسته ای و ذرات بنیادی) و همچنین دانشمندان عرصه هوافضا بنا به شواهد بیشترین ضربه را متحمل شده اند.


 نوشته شده توسط سامان در سه شنبه 86/2/25 و ساعت 6:49 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5      >

 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عکس لو لرفته شهاب حسینی با لیلا فروهر
[عناوین آرشیوشده]

بالا

بالا